(متن های زیبا در وصف پدر )
جمله های زیبا برای پدر
ظـاهـــرش جـــدی ست…
امـا دلـــی دارد کـه مــهربـانـی اش بـه وسعـت یک اقــیـانــوس است!
بــد قـول نــیـست …
امـــا گرفتار است، با او راه بیا
خــستـه کـه بــاشـد، تــنهـایش بــگــذار،
تودار است
اما صبر کن خودش بعد، حرف هایش را می گوید!
او تمام دنیای من است.
– پدرم روزت مبارک –
*
*
جوراب لایق یک مرد نیست…
برایت کفشهایی از جنس طلا هدیه می دهم که لایق مهربانی هایت باشد
تا بپوشی و مردانه قدم برداری چون
نان آور خانه تو هستی
تویی که تکیه گاهى ستون هر خانه ای با وجود توست که پا بر جاست
تا تو نباشی پای هر زنی لنگ است
زندگی با وجود تو قشنگ است
تقدیم به همه پدران عزیز کشورم
*
*
ﭘــﺪﺭ است که ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺟﺎیی ﻧﺪﺍﺭد ﻭ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺯﻳﺮ ﭘﺎﻳش ﻧﻴﺴﺖ ….
بی ﻣِﻨَﺖ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻏﺮیبگی ﻫﺎﻳش می ﮔﺬﺭد ﺗﺎ ﭘﺪﺭ ﺑﺎﺷد …
ﻭ ﭘﺸﺖ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻳش ﻓﻘﻂ ﺳﮑﻮﺕ می ﮐﻨد…
خدایا بالاتر از بهشتت چه داری
برای زیر پای پدرم می خواهم …
روز پدر مبارک
*
*
بچه ڪه بودم از خودم مے پرسیدم
چرا بعضے ها پیشانیشان پینه بسته
ولے پدرم دست هایش؟؟؟
بزرگتر ڪه شدم فهمیدم
پدرم با دست هایش نماز میخواند!!!
پدر روزت مبارک
*
*
یک پدر
تنها یک پدر نیست
گاهی نان در سفره است
گاهی سقفی بالای سر!
و گاهی جانی برای زندگیست…
پدر سپری است بر ناملایمات روزگار…
پدر فقط تاج سر نیست پدر دنیاست
روز پدر مبارک
*
*
فکر کردن بـه پدر مثل گرمای کنار هیزمی سرخ شده از آتش، در یک روز سرد زمستانی اسـت. امنیت در وجود پدر، مثل آغوش گرم مادری پر مهر، برای فرزندی ترسان از دنیای ناشناختههاست. پدر! همسفر مهربان روزهای کودکیام! چـه عاشقانه در کنار تـو بزرگ شدم اما حیف که تـو جوانیات را برای بزرگ شدن مـن صرف کردی.
پدر روزت مبارک
*
*
پدرمن نبودم و تو بودی،بودشدم و تو تمام بودنت را به پایم ریختی پدر حالاسالهاست که با بودنت زندگی می کنم، ببخش که گاهی انقدرهستی که نمی بینمت
پدر دستانت را می بوسم وپیشانیت را،چراغ راه زندگیم بودی و هستی و خواهی بود پدر خاک پایت هستم تا هست ونیست هست.به حرمت شرافتت می ایستم و تعظیم می کنم
پدر روزت مبارک
*
*
پشتم به تو گرم است. نمیدانم اگر تو نبودی، زبانم چطور میچرخید، صدایت نزنم!
راستش را بخواهی، گاهی، حتی وقتی با تو کاری ندارم، برای دل خودم صدایت میزنم؛ بابا!
آنقدر با دستهایت انس گرفتهام که گاهی دلم لک میزند، دستانم را بگیری.
هر بار دستانم را میگیری، خیالم راحت میشود؛ میدانم که هوایم را داری و من میان ازدحام غریبی، گم نمیشوم و تو هیچ وقت دستم را رها نمیکنی …
پدر روزت مبارک
*
*
خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گردد، راحت نوشتیم بابا نان داد ،بی آنکه بدانیم بابا چه سخت برای نان همه جوانیش را داد، دلم میخواهد برگردم به روزهایی که بالاترین نقطه ى زمین شانه های پدرم بود! پدر یعنی عشق، آرامش،یعنی گذشت یعنی باش تا من هم باشم به سلامتی همه پدران زحمتکش روزتان مبارک
*
*
پدر! گرچه خانه ما از آینه نبود؛ اما خسته ترین مهربانی عالم، در آینه چشمان مردانهات، کودکیهایم را بدرقه کرد، تا امروز به معنای تو برسم.
میخواهم بگویم، ببخش اگر پای تک درخت حیاطمان، پنهانی، غصههایی را خوردی که مال تو نبودند!
ببخش اگر ناخنهای ضرب دیده ات را ندیدم که لای درهای بسته روزگار، مانده بود و ببخش اگر همیشه، پیش از رسیدن تو، خواب بودم؛ اما امروز، بیدارتر از همیشه، آمدهام تا به جای آویختن بر شانه تو، بوسه بر بلندای پیشانیات بزنم. سایهات کم مباد ای پدرم!
آن روزها، سایهات آنقدر بزرگ بود که وقتی میایستادی، همه چیز را فرا میگرفت؛ اما امروز، ضلع شرقی نیمکتهای غروب، لرزش دستانت را در امتداد عصایی چوبی میریزد.
دلم میخواهد به یکباره، تمام بغض تو را فریاد کنم. ساعت جیبیات را که نگاه میکنی، یادم میآید که وقت غنچهها تنگ شده؛ درست مثل دل من برای تو.
این، تصادف قشنگی است که امروز در تقویم، کلمات هممعنی، کنار هم چیده شدهاند. یعنی در دائره المعارف عشق، پدر، ترجمه علی علیه السلام است.
*
*
ببخش اگر همیشه، پیش از رسیدن تـو، خواب بودم؛ اما امروز، بیدارتر از همیشه، آمدهام تا به جای آویختن بر شانه تـو، بوسه بر بلندای پیشانیات بزنم. سایهات کم مباد ای پدرم! ان روزها، سایهات انقدر بزرگ بود که وقتی میایستادی، همه ی ی چیز را فرا میگرفت؛ اما امروز، ضلع شرقی نیمکتهای غروب، لرزش دستانت را در امتداد عصایی چوبی میریزد.
پدر روزت مبارک
*
*
به سلامتیـت پدرم که هزار بار تَرک برداشتی و یـک بـار دم از شکست نــزدی
کهنه را پــوشیــدی و ذوق لبـاس نــو را به من بخشیـــدی
غــرورم را خریـــدی و یک بــار مغــرورم نـگشتی
پــرواز یــادم دادی و پـــریـــدنــم را نگـریـستـی
پـــــدرم
من از تــو من شــدم
هستیــم از تــــوست
دستانم را بگیر که بزرگ کودکت هنوز غرق در نیاز به توست…
پدر روزت مبارک
*
*
شانه هایت، ستون محکمی است پناهگاه امن خانه را.
دست در دستانم که میگذاری، خون گرم آرامش، در کوچه رگهایم میدود.
در برابر توفانهای بیرحم زندگی می ایستی؛ آنچنانکه گویی هر روز از گفتوگوی کوهستانها باز می آیی.
لبخند پدرانه ات، تارهای اندوه را از هم میدراند.
تویی که صبوریات، دلهای ناامید را سپیدهدم امیدواری است. مرامنامه دریا را روح وسیعت به تحریر میآید؛
آن هنگام که ابرهای دلتنگی، پنجرههای خانه را باران میپاشند.
آسمان همواره بوسه بر پیشانی بلندت را آرزومند است.
پدرم روزت مبارک
منبع: زمزار